به گزارش پایگاه خبری دیدگاه اقتصادی،
از جمله اخباری که این روزها زیاد میشنویم خبر خودکشی کارگران است که ظاهرا در یک واحد صنعتی در ایلام اتفاق افتاده است.
نکته اول اینکه براساس شیوعشناسیای که چند سال قبل توسط وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام شد، وضعیت چند مسئله در جامعه کارگری نگران کننده بود؛ مصرف موادمخدر، خشونت و اختلالات که خود این شیوع یک نشانه برای سیاستگذاریهایی است که میبایست در این حوزهها انجام شود. آنچه تقریبا در حوزه صنعت به معنای عامش مغفول مانده، هرچند ممکن است بعضی واحدها کارهایی انجام دهند اما بحث فراگیری است که موضوع سلامت روانی- اجتماعی کارگران و مراقبت فردی و سازمانی برای داشتن کارگران بانشاط و سرزنده است. هرقدر محیط کار خشنتر شود، دوری از خانوادهها بیشتر میشود، در کنار اینها درآمدها با هزینهها تناسب ندارد، طبیعتا ظهور و بروز آسیبهایی مثل خودکشی، اعتیاد، گرایش به مصرف الکل، خشونت و غیره خیلی غیرطبیعی و غیربدیهی نیست و قابل انتظار است که این اتفاقات بیفتد. چند سال قبل سند راهبردی و کاربردی ارتقای سلامت روانی اجتماعی در جامعه کار و تولید با تاکید بر آسیبهای اجتماعی برای وزارت تعاون، کار و رفاه توسط من و همکارانم در انجمن مددکاران اجتماعی ایران نوشته شد. بارها هم در صنایع این موضوع مطرح میشد که باید برای این بخش از سلامت کارگران، صنایع کارخانجات و غیره یک اهتمام جدی عملی داشته باشیم. متاسفانه خیلی مواقع نیروی انسانی، سرمایه محسوب نمیشود. وقتی نگاه ابزاری به نیروی انسانی زیاد میشود، اتفاقاتی از این دست در جامعه کار و تولید هم میافتد. اما اتفاقی که الان افتاد باز هم تکرار خواهد شد و فکر نکنیم که این آخرین مورد است. به نظر میرسد برخی یک غفلت عامدانهای برای اینکه هزینهها را کاهش دهندبه این حوزهها دارند و نتیجه این میشود که نیروی انسانیمان را از دست میدهیم و اتفاقات این گونه میتواند جنبه یادگیری برای بقیه هم داشته باشد و در خودکشیهای ایلام دقیقا این موضوع وجود داشت و اگر تدابیری اتخاذ نشود از این دست اتفاقات هرچند امیدواریم اتفاق نیفتد ولی باز هم اتفاق خواهد افتاد. گرچه باز هم میدانیم گوش شنوایی نیست که بخواهند در این حوزهها کاری انجام دهند و الان که رسانهای شده، ممکن است کارهای کوتاه و مسکنی انجام دهند که چون با عجله صورت میگیرد معمولا نه تاثیرگذار است و نه علمی. لذا صنایع و واحدهای صنعتی باید مسیری را بروند که مددکاران اجتماعی را در واحدهای بهداشت و درمان خود مستقر کنند. رصد مستمر وضعیت سلامت روانی- اجتماعی کارگرانشان را داشته باشند و وضعیت رفاهشان را بسنجند. چنانچه نیازمند حمایتها یا توجهات خاصی باشند انجام پذیرد. فراموش نکنیم که چرخه تولید بدون حضور نیروی انسانی امکان پذیر نخواهد بود و طبیعتا تولید یا محصول یا ارائه خدمت باکیفیت هم مستلزم داشتن نیروی انسانی باکیفیت است و متاسفانه فقدان آن پشتوانههایی که باید از کارگران و حقوقشان حمایت کنند برای حوزه سلامت روانی اجتماعی است که باعث شده خیلی از صنایع و واحدهای تولیدی به این بعد از سلامت آنگونه که باید توجه نکنند. این امر علیرغم این است که شیوع شناسیهایی که توسط وزارت تعاون کار رفاه در آن زمان انجام شد، نشان داد که در بعضی از این شاخصها جامعه کار و تولید از میانگین کشور هم وضعیت بدتری داشتند. این درحالی است که اگر یک دلسوزی و هوشمندی در این موضوع داشته باشیم نمیتوانیم و حق نداریم از کنار این دادهها بیتفاوت بگذریم که خود این بیتفاوتی میتواند تبعاتی داشته باشد و این تبعات موادمخدر، مشروبات، خشونت و خودکشی است و یک جاهایی هم ممکن است تبعات اینها روی کیفیت محصول، ایمنی حفاظت از ابزار و تکنولوژیها متاسفانه تاثیر منفی را بگذارد و گاهی مواقع هم این تاثیر روی خانواده افراد است. یعنی اینطور نیست که اگر فکر کنیم به کارگر سخت میگذرد به خانوادهاش خوش میگذرد. این سختگیریها و مشکلاتی که کارگران در محیط کار دارند، میتواند محیط خانواده را هم تحتالشعاع قرار دهد. ضمن اینکه گاهی مواقع کارگران مشکلاتی در درون خانوادههایشان دارند که اگر برای آنها تدابیری اتخاذ نشود، میتواند ظهور و بروزش در محیطهای کاری دیده شود و چه بسا گاهی مواقع این اتفاقات ناشی از مشکلات بیرون از مجموعه محیط کار باشد که در محیط کار خودش را نشان دهد. لذا مدیران هوشمندی که نیروی انسانی برایشان اهمیت دارد و نیروی انسانی را به عنوان ابزاری فقط برای تولید و کسب سود بیشتر قلمداد نمیکنند هم به کارکنان و هم خانوادههایشان در این حوزهها باید توجه کنند و این نشانه یک مدیریت هوشمند و مسئولیت پذیردر قبال کارگران است و سرمایههای آن محیطها باید محسوب شود که میتواند قلمداد شود.
*سیدحسن موسوی چلک
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران